< توازن و تعادل قوا در قرآن - آبادگر خرابه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

توازن و تعادل قوا در قرآن

توازن و تعادل قوا در قرآن

انسان دارای انگیزه ها و نیازهای متعددی است که ارضا و اقناع آنها موجب رشد و تکامل شخص و شخصیت او می شود؛ و اگر پاسخ ناصحیح به آنها داده شود، موجب ناهماهنگی ابعاد شخصیت و شخص انسان می شود.

در روان شناسی، در تعیین انواع و شرح هر یک از نیازها و انگیزه های انسان آراء و نظرهای مختلفی عرضه شده است.

قرآن کریم، همان طور که انسان را موجودی مرکّب از جسم و روح می بیند، به هنگام پرداختن به نیازهای او هم مجموعه نیازهای اصیل انسان را در نظر می گیرد؛ اعم از نیازهای جسمی و نیازهای روحی؛ و این طور نیست که برخی از نیازها را برجسته کرده و برخی دیگر را به فراموشی سپرده باشد. اسلام هم به نیازهای مادی انسان توجه دارد هم به نیازهای اخلاقی و معنوی او، هم به عقل او توجه می کند هم به قلب و دل او؛ و قرآن مجموعه آفرینش را خلقت و آفرینشی متوازن و متعادل معرفی کرده است:

- «وَ خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ فَقَدَّرَهُ تَقدیراً؛ و همه چیز را آفرید و به دقت اندازه گیری کرد.»1
- «وَ کُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقدارٍ؛ و هر چیز در نزد او مقدار معینی دارد.»2
- «اِنّا کُلُّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ؛ البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم.»3
- «وَ الاَرضَ مَدَدناها وَ اَلقَینا فیها رَواسِیَ وَ اَنبَتنا فیها مِن کُلِّ شَیءٍ مَوزُونٍ؛ و زمین را گستردیم و در آن کوههای ثابتی افکندیم و از هر گیاه موزون در آن رویاندیم.»4

این تجلی حکمت بالغه حق است که نعمت وجود را به مخلوقاتش عطا کرده و با تقدیر و توزین و توزیع قوا زمینه های ادای وظایف و عمل به مأموریت را در موجودات ایجاد فرموده است: «رَبُّنا الَّذی اَعطی کُلُّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی؛ پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است.»5

«سَبِّحِ اسمَ رَبِّکَ الاَعلی الَّذی خَلَقَ فَسَوّی وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدی؛ منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبه ات را – همان خداوندی که آفرید و منظم کرد و همان که اندازه گیری و هدایت کرد.»6

در مجموعه خلقت، یکی از ویژگی ها و امتیازات انسان مستوی الخلقه بودن و تعادل در تمایلات و کششهای درونی اوست.

«وَ نَفسٍ وَ ما سَوّیها؛ و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را منظم ساخت.»
خداوند انسان را مستوی الخلقه آفرید: ممکن است انسان از نظر بدن ناقص باشد، گرچه نقص بدن مهم نیست و انسان به همان اندازه که از نظر بدن ناقص است تکالیف الهی هم از او سلب می شود، اما هیچ روحی را خداوند ناقص خلق نکرده است.

لذا بعد از این خداوند به نفس مستوی الخلقه آدمی سوگند می خورد و استوای خلقت روح را به این می داند که به او فجور و تقوا الهام کرده؛ زیرا روح و شکل و قیافه و اندام ندارد، بلکه خلقت روح به الهام فجور و تقواست و این باعث استوای آفرینش است.

منبع:
1. فرقان/2.
2. رعد/8.
3. قمر/49.
4. حجر/19.
5. طه/50.
6. اعلی/1-3.





ادامه مطلب

[ چهارشنبه 94/1/26 ] [ 6:3 عصر ] [ بیژن مقدم ]