< اسفند 93 - آبادگر خرابه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هشت نکته برای شناخت اولی الامر

هشت نکته برای شناخت اولی الامر

 


آیه 59 سوره نساء ما را به اطاعت از اولی الامر دستور داده است. در این نوشته می خواهیم قدری دقیقتر شویم و بیندیشیم که منظور از اولی الامر چه کسانی هستند.

 


امام علی

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فی‏ شَیْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُ?ْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً

اى اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان اطاعت کنید. و اگر درباره چیزى نزاع داشتید، آن را [براى فیصله یافتنش‏] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید این [ارجاع دادن‏] براى شما بهتر و خوش عاقبت تر است.

با کمی دقت این نکته ها دست می یابیم:

نکته اول

بجز این آیه، در ده آیه دیگر هم اطاعت از الله و رسول در کنار هم آمده است. جالب آن است که در هیچ جا در قرآن نداریم که دستور به اطاعت الله آمده باشد اما دستور به اطاعت از رسول الله در کنارش نیامده باشد.

از اینجا می فهمیم که اطاعت از رسول همان اطاعت از خداست و نمی توانیم کسی را که از رسول اطاعت نمی کند، مطیع خدا حساب کنیم. این مطلب به زیبایی از آیه 80 نساء فهمیده می شود: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظا – هر کسی از رسول اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است.

 

نکته دوم

اولی الامر کسانی به جز پیامبر هستند اما دارای جایگاه چنان ویژه ای هستند که در خود زمان پیامبر و بعد از آن، مومنان باید از آنان اطاعت کنند. اطاعت آنها در کنار اطاعت از پیامبر و بعد از اطاعت خدا آورده شده است.

به عبارت دیگر آنان از نظر اطاعت هم رده و هم سنخ با پیامبر هستند و اطاعتشان مانند اطاعت از خدا واجب است زیرا همانطور که درباره الله، فعل اطیعوا آمده است درباره رسول و اولی الامر هم در همان آیه فعل اطیعوا آمده است.

از رسول خدا پرسیدند اگر فرماندهانی بر ما بودند که به سنت تو عمل نمی کردند و دستور تو را اجرا نمی کردند در برابر دستوراتشان چه کنیم؟ پیامبر فرمود: نباید اطاعت کرد از کسیکه از خدا اطاعت نمی کند‏

نکته سوم

این آیه قرآن، هرگز نسخ نشده است یعنی بعد از نازل شدن این آیه، آیه دیگری نیامده است که بگوید مدت عمل به آیه قبلی منقضی شده است به عبارت دیگر عمل به این آیه، توسط آیه دیگری ممنوع نشده است. ضمنا هیچ گونه قید و شرط هم برای این اطاعت ذکر نشده است.

 

نکته چهارم

این آیه دستور مطلق و بی شرط برای اطاعت از الله و رسول و اولی الامر می دهد. جالب است بدانیم که این نوع دستور بی قید و شرط به اطاعت در قرآن و نیز در گفتار و رفتار پیامبر، منحصر به فرد است. به عبارت دیگر قرآن و پیامبر این قدر محکم و بی قید و شرط به عملکرد هیچ کس صحه نمی گذارند که به همه مومنان دستور اطاعتشان را صادر کنند.

مثلا در قرآن محدودیتهایی برای اطاعت ذکر شده است: وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ(شعراء، 151) وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما (عنکبوت، 8) و ... در روایات مختلفی هم از پیامبر، ما از اطاعتهای بی قید و شرط باز داشته است. در اینجا دو روایت از قول پیامبر نقل می کنیم که در آن اطاعت از معصیت کاران منع شده است:

لا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ (من‏لایحضره‏الفقیه، ج 4، ص 381)

از رسول خدا پرسیدند اگر فرماندهانی بر ما بودند که به سنت تو عمل نمی کردند و دستور تو را اجرا نمی کردند در برابر دستوراتشان چه کنیم؟ پیامبر فرمود: نباید اطاعت کرد از کسی که از خدا اطاعت نمی کند.‏(مسند احمد حنبل، ج3، ص213)

خاندان عصمت

نکته پنجم

 با توجه به اینکه اطاعت هیچ کس بجز رسول و اولی الامر در قرآن و سنت پیامبر مطلق نیست، اولی الامر باید معصوم باشند زیرا محال است که خدا ما را همانطوری که به اطاعت پیامبر دستور می دهد، به اطاعت کس دیگری دستور داده باشد که با خطاهای عمدی و سهوی خود ما را دچار مهلکه های دنیا و آخرت کند. اگر خدا ما را به اطاعت مطلق از هر که حاکم زمانه است دستور داده بود اینگونه می شد که خدا ما را به قبیح امر کرده باشد چون از غیر معصوم، کارهای قبیح هم عمدا یا سهوا صادر می شود.

 

نکته ششم

در هر زمان، یک نفر وجود دارد که دارای «امر» است، بنابراین از جمع بودن معنای اولی الامر و امر دائمی قرآن به اطاعت از اولی الامر می توانیم دریافت کنیم که آنان افرادی هستند در همه دورانهای بشر حاضر هستند و هیچ زمانی جهان از حضور آنها خالی نمی شود.

 

نکته هفتم

در زیارت جامعه کبیره که از زیارتهای معتبر است، یکی از صفاتی که در خطاب به ائمه به زبان می آوریم عبارتست از اولی الامر. در سخنان خود اهل بیت هم آمده است که منظور از اولی الامر در این آیه خود ایشان هستند.(کافی، ج1 صص 205)

اولی الامر کسانی بجز پیامبر هستند اما دارای جایگاه چنان ویژه ای هستند که در خود زمان پیامبر و بعد از آن، مومنان باید از آنان اطاعت کنند. اطاعت آنها در کنار اطاعت از پیامبر و بعد از اطاعت خدا آورده شده است. به عبارت دیگر آنان از نظر اطاعت همرده و هم سنخ با پیامبر هستند و اطاعتشان مانند اطاعت از خداست واجب است زیرا همانطور که درباره الله، فعل اطیعوا آمده است درباره رسول و اولی الامر هم در همان آیه فعل اطیعوا آمده است

اینگونه تفسیر کردن آیه، با روایت ثقلین و آیه ولایت هم سازگار است زیرا مطابق حدیث ثقلین، تمسک به قرآن و نیز اهل بیت، راه نجات از گمراهی است و مطابق آیه ولایت – که شیعه و سنی آن را در شأن امیرالمومنین علی می دانند – ولایت بجز الله و رسول، برای علی – و سایر جانشینان پیامبر که مانند علی علیه السلام هستند- منحصر شده است. بنابراین اطاعت محض هم منحصر در خدا و رسول او و جانشینان او در مقام ولایت می باشد.

 

نکته هشتم و آخر

با نگاهی که به تفاسیر شیعه و مخصوصا تفاسیر اهل سنت می اندازیم، از نظرهای تفسیری مختلفی که درباره اولی الامر داده شده است تعجب خواهیم کرد؛ برخی از این نظرات عبارتند از: عالمان و فقیهان، فرماندهان لشکر پیامبر، اصحاب پیامبر، ابوبکر و عمر و عثمان و علی علیه السلام و ابن مسعود. کار به جایی رسیده است که بعضی ها این آیه را درباره حاکم زمان و سلطان و شاه تفسیر می کنند!

برای قبول کردن این گفته های مختلف و گیج کننده و تحیر آفرین دلیلی نداریم؛ در عین حال می دانیم که خدا قرآنی مبین نازل کرده است و باید راهی برای شناخت معانی آن و دور شدن از شک و گمانه زنی ها گذاشته باشد. با مراجعه به همین آیه می فهمیم که اگر برای فهم معنای خود کلمه اولی الامر اختلاف کردیم باید به الله و رسول او مراجعه کنیم.

در اینجا برای مراجعه به الله، در قرآن جستجو می کنیم و برای مراجعه به پیامبر در سنت قطعیه ایشان به دنبال معنای اولی الامر گشتیم  و همانطور که دیدیم اولی الامر عبارتند از جانشنیان معصوم پیامبر صلی الله علیه و آله که اولینشان علی علیه السلام است.

روح الله رستگار صفت

بخش قرآن تبیان   

 


منابع :

قرآن کریم

ترجمان فرقان، آیت الله صادقی تهرانی، انتشارات شکرانه، قم، 1388ش

کافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365ش

مسند احمد، انتشارات دار صادر، بیروت




ادامه مطلب

[ سه شنبه 93/12/26 ] [ 5:47 عصر ] [ بیژن مقدم ]

سن توبه..................


بهترین سن برای توبه کردن !

 


بر اساس روایاتی از معصومین توبه‌کننده واقعی کسی است که دوستان بد خود را تغییر دهد و با کسانی که او را در راه دین و اطاعت خدا کمک و تشویق کند دوستی کند، مجالس و محافل خود را تغییر دهد و در مجالس گناه حاضر نشود حتی اگر خودش در این مجالس حضور یابد و مرتکب گناه نکند.

 


توبه
تأثیر انکارناپذیر تغییر فضای گناه در پذیرش توبه

همچنان که اگر کسی سمی خورده باشد، اگر طالب صحت بدنش است لازم است بر او که فوری دست و پایی کند و آن سم را به قی و غیره از بدن خود خارج بسازد و اگر مسامحه کرد، او را دفعة هلاک خواهد کرد، سمومات معاصی نیز چنین است که اگر مسامحه از توبه شود، بسا می‏شود که فورا می‏میرد و ختم به شر می‏شود. «نعوذ باللّه‏ جمیع انبیا و اولیا» عمده ترسشان در دار دنیا، از سوء خاتمه بوده است.

با توبه می‏توان ظلمت‏های درونی را به روشنی تبدیل کرد و به سوی فطرت پاک حقیقت‏جوی خود بازگشت و درصدد جبران گذشته برآمد و به سفارش‏هایی که در باب توبه وارد شده است، عمل کرد. البته خواندن و یادآوردن داستان توبه کنندگان راستین که با عزم و اراده‏ای استوار از گرداب گناه بالا آمده‏اند، می‏تواند الگوی خوبی برای توبه‏کاران باشد.

توبه کننده، در حقیقت مهاجر الی اللّه‏ است؛ زیرا توانسته است به وسیله توبه از گناهان و ناپاکی‏ها دوری گزیند. انسان اگر از گناه پشیمان شود، گام نخست را برای پاکی وجودش برداشته است و این توفیق را نباید نادیده گیرد. خوب است فرد گناهکار بداند که رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید:

«التّائبُ مِنَ الذّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛ بازگشت کننده از گناه، مانند کسی است که گناهی بر او نباشد»

چه بسا انسان تصمیم به توبه می‏گیرد و نفس اماره را شکست می‏دهد، ولی شیطان او را فریب می‏دهد و پیشنهاد امروز و فردا را به او می‏کند که شیطان از این راه بسیاری از انسان‏ها را از توفیق توبه باز می‏دارد.هنگامی که باب قبول توبه باز شد، شیطان از تسلط به انسان ناامید گشت، ولی راه چاره را در این دید که انسان‏ها را با آرزوی «توبه صحیح و کامل» فریب دهد و توبه آنان را تا هنگام مرگ به تأخیر اندازد.

امام‌علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه حکمت 409 شش شرط برای استغفار ذکر نموده است که دو شرط اول رکن توبه است، دو شرط دوم شرط قبول توبه و دو شرط آخر شرط کمال توبه هستند

پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم درباره اهمیت توبه جوان می‏فرماید: «ما مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبُّ اِلَی اللّه‏ِ مِنْ شابٍّ تائِبٍ؛ هیچ چیز نزد خدا، محبوب‏تر از جوان توبه کننده نیست».

برای انسان چیزی لذت بخش‏تر از این نیست که خداوند او را دوست می‏دارد و انسان توبه‏کار نیز شامل این لطف الهی است: «اِنّ اللّه‏ یُحبُّ التَوّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ؛ خداوند توبه‏کاران و پاکیزگان را دوست دارد». (بقره: 222)

جوانی بهترین سن توبه است و البته موقعیت هر سنی برای توبه، بهتر از سن بالاتر است و نباید توبه را لحظه‏ای به تأخیر انداخت، نباید منتظر شب جمعه، شب قدر، صحرای عرفات، ماه محرم و یا... شد.

رساندن این پیام در قالب تفسیر مناجات پرشکوه «تائبین» در اوقات مناسب به ویژه هنگامی که آمادگی روحی برای توبه وجود دارد، می‏تواند از م?ثرترین برنامه‏های تربیتی باشد.

توبه یک حالت روحی و تحول درونی است. توبه به کاربردن یک یا چند لفظ نیست بلکه انقلاب حقیقی از درون و مقابله با امیال و روح شیطانی است.

توبه

توبه اولین مرحله از مراحل رسیدن به قرب الهی است و تا زمانی که انسان در این دنیا زندگی می‌کند و مرگش فرا نرسیده باشد خداوند مهلت داده تا بنده‌اش توبه کند.

فقط زمانی که مرگش فرا می‌رسد و انسان خود را مضطر و بیچاره می‌بیند، توبه سودی نخواهد داشت. زیرا در هنگام مرگ، توبه به معنای پشیمانی و تحول نیست بلکه از روی استیصال است.

فرعون زمانی که در آب محصور می‌شود و مرگ را به چشم می‌بیند توبه می‌کند و می‌گوید: «و جَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِهَ إِلاَّ الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِینَ»، «و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال کردند تا وقتى که در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم که هیچ معبودى جز آنکه فرزندان اسرائیل به او گرویده‏اند نیست و من از تسلیم‏شدگانم»( آیه 90 سوره یونس)

آن ایمان آوردن و توبه کردن فاقد ارزش است. خداوند در آیه بعدی، آیه 91 دیگری می‌فرماید: «آیا الان ایمان می‌آوری؟ در حالی که تا قبل از این نافرمانی می‌کردی و از تبهکاران بودی!»

ناامیدی از لطف و رحمت الهی بزرگ‌ترین گناه شمرده شده است. انسان با هر گناهی و در هر سنی می‌تواند توبه کند و از خدا طلب بخشش کند.

بهترین زمان توبه جوانی است هرچند که در پیری هم خداوند توبه را قبول می‌کند، اما زمانی که انسان هنوز در سنین جوانی است و شخصیت او ثابت نشده توبه آسان‌تر است.

امام‌علی(علیه السلام) در نهج‌البلاغه حکمت 409 شش شرط برای استغفار ذکر نموده است که دو شرط اول رکن توبه است، دو شرط دوم شرط قبول توبه و دو شرط آخر شرط کمال توبه هستند.

اوج توبه این است که انسان گوشت‌هایی که از گناه و با مال حرام بر تن روییده را آب کند و با لقمه حلال گوشت تازه جایگزین آن کند

ارکان توبه و استغفار

پشیمانى از گناهان و اعمال زشت گذشته و تأسف و ناراحتی واقعی دوم عزم جدی بر ترک گناه به طور همیشگی و بدون بازگشت (توبه نصوح) از ارکان مهم تویه هستند. ادای حقوق مردم به شکلی که هیچ حقی از کسی بر گردن فرد نباشد تا خدا را ملاقات کند. به جا آوردن تمام واجباتی که از او فوت شده و ادای حق خداوند از شرایط پذیرش توبه هستند.

 

اوج توبه کدام قسمت آن است؟

اوج توبه این است که انسان گوشت‌هایی که از گناه و با مال حرام بر تن روییده را آب کند و با لقمه حلال گوشت تازه جایگزین آن کند.

توبه‌کننده باید بدن خود را که همیشه راحت بوده با انجام اعمال و طاعت الهی به رنج بیفکند تا شیرینی معصیت از بدنش خارج شود. با استفاده از روایاتی که از معصومین نقل شده توبه کننده واقعی کسی است که دوستان بد خود را تغییر داده و با کسانی که او را در راه دین و اطاعت خدا کمک و تشویق کند دوستی کند، مجالس و محافل خود را تغییر داده و در مجالس گناه حاضر نشود حتی اگر خودش گناه نکند، اخلاق و نیت خود را تغییر دهد. آرزوهایش را کوتاه و زبانش را حفظ کند. به فکر محرومان و گرسنگان باشد، لباس و ظاهر خود را تغییر دهد.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان   

 


منابع :

ایکنا

بیانات استاد اخلاق شیخ محمد بهاری




ادامه مطلب

[ سه شنبه 93/12/26 ] [ 5:35 عصر ] [ بیژن مقدم ]

حضور شیطان در هنگام احتضار

از جمله کسانی که هنگام مرگ نزد محتضر حاضر می شود، شیطان است. او برای گرفتن و فریفتن ایمان مؤمن حضور می یابد. در روایتی صفوان بن مهران از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمودند: هنگامی که مرگ یکی از دوستان ما فرارسد، شیطان از جانب راست و چپ او می آید (و او را احاطه می کند) تا از ایمان و اعتقادی که دارد، بازش دارد (و نگذارد با ایمان از دنیا برود) ولی خداوند مانع او می شود و به همین دلیل می فرماید: 

شیطان و احتضار



یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الآخره؛ (1)
خداوند مؤمنان را با گفتار ثابت و استوار (عقیده صحیح و محکم) در حیات دنیا و آخرت پا برجا و ثابت می دارد.
از روایت دیگری استفاده می شود که وقتی ابلیس ملک الموت همراه با پانصد فرشته از فرشتگان را می بنید که با کیفیت خاصی برای قبض روح مؤمنی می آیند، دست بر سر گذاشته و فریاد می کشد. در این هنگام لشکریانش علت را جویا می شوند و گویند: ای سرور ما چه اتفاقی برای شما افتاده (مالک یا سیدنا؟) جواب می دهد: آیا نمی بینید که به این بنده چگونه کرامتی عطا شده است؟! چرا غفلت کردید و نتوانستید او را فریب داده و گمراه کنید؟! (این کنتم عن هذا؟) گویند ما درباره ی او تلاش خود را کردیم؛ ولی او از ما پیروی نکرد (جهدنا به فلم یطعنا). (2)
در روایتی دیگر نیز از امام صادق علیه السلام آمده است که هیچ کس نیست، مگر این که هنگام مرگ ابلیس بعضی شیاطین تحت امرش را برای به کفر کشاندن و ایجاد شک در دینش موکل او می کند تا وقتی که روحش خارج شود؛ اما بر مؤمنان چنین تسلطی ندارد؛ پس هنگامی که نزد مردگان خود (کسانی که در حال مردن هستند) حاضر شدید، تا به هنگام مرگشان شهادتین را به آنان تلقین کنید. (3)
علامه طباطبائی می فرماید: از آیاتی همچون «یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الآخره و یضل الله الظالمین» (4) و «کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال انی بریء منک انی أخاف الله رب العالمین» (5) می توان معنای روایت مزبور را استفاده کرد. (6)
عامه نیز در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند:
هنگام مرگ، دو شیطان نزد محتضر حاضر می شوند که یکی از آن ها در سمت راست و دیگری در سمت چپ قرار می گیرند. شیطانی که در طرف راست قرار دارد شبیه به پدر محتضر بوده و به او گوید: فرزندم من همیشه با تو مهربان و دوست بودم (از هیچ کمکی نسبت به تو دریغ نکردم و فقط) از تو می خواهم که با دین نصرانیت بمیری که بهترین ادیان است. و شیطانی که در سمت چپ محتضر است؟ شبیه به مادر اوست. به او گوید: فرزندم! تو در شکم من جای داشتی و پستانم مشک شیر و دامنم جایگاه (آرامش و آسایش) تو بود، از تو می خواهم که به دین یهودیت بمیری که بهترین ادیان است. (7)
این روایت هم تصریح می کند که علت حضور شیطان به هنگام مرگ، به کفر کشاندن مؤمنان است. البته در آن هنگام شیطان توانایی جذب همگان را ندارد؛ بلکه بی ایمانان و دنیاطلبان غافل از آخرت هستند که خود را در اختیار او قرار داده و او را «ولی» انتخاب می کنند؛ به فرمانش گوش می سپارند و در این موقع حساس اگر ایمان ضعیفی هم داشته باشند، از دست می دهند.
خدای تعالی از سویی می فرماید: «انا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین لا یؤمنون» (8) یا تسلط شیطان را بر کسانی می داند که او را ولی خود بدانند: «انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون» (9) یا در آیه ای دیگر مطرح می کند که شیطان بر گمراهان سلطه دارد: «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین» (10)
پی نوشتها :

1. ر.ک محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، باب «سکرات الموت و شدائده» و باب «ما یعاین المؤمن و الکافر عند الموت». ص 188.
2. بحارالانوار، ج 6 ص 161.
3. همان، ص 165.
4. ابراهیم (14)، 27.
5. حشر (59)، 16.
6. سید محمد حسین طباطبائی، الرسائل التوحیدیه، ص 216.
7. احمد بن ابی بکر قرطبی، التذکره، ص 47.
8. اعراف (7)، 27.
9. نحل (16)، 100.
10. حجر (15)، 47.

منبع: برزخ
نویسنده: علی محمد قاسمی




ادامه مطلب

[ سه شنبه 93/12/26 ] [ 5:10 عصر ] [ بیژن مقدم ]

آنقدر جوان مرد و یکی پیر نشد!

[ جمعه 93/12/22 ] [ 6:39 عصر ] [ بیژن مقدم ]

یادی از سردار خیبر

هفدهم اسفندماه سالروز شهادت سردار «محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) است. او در «جزیره مجنون» به دیدار معبود خویش شتافت و به جمع دوستان شهیدش ملحق شد.
محمدابراهیم همت، دوازدهم فروردین سال 1334 در خطه ذوق‌پرور اصفهان و «قمشه» به دنیا آمد. قبل از این‌که متولد شود در دوران جنینی همراه مادرش به زیارت امام حسین (ع) رفت.
یادی از سردار خیبر

محمدابراهیم در سایه محبت‌های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را سپری کرد. این دوران نیز همانند زندگی بسیاری از کودکان هم سن و سال او طبیعی گذشت. با رسیدن به سن هفت سالگی وارد مدرسه شد. در دوران تحصیل از هوش و استعداد فوق‌العاده‌ای برخوردار بود به طوری که توجه همه را به خود جلب می‌کرد. ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستان با کار و تلاش فراوان مخارج تحصیل خود را به دست می‌آورد و از این راه به خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دو چندان می‌بخشید.

پس از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می‌داد. گرچه وضع مالی پدرش در آن حد نبود که بتواند برای فرزند علاقه‌مندش بعضی لوازم پزشکی را تهیه کند، با این حال از آنچه برایش مقدور بود، دریغ نمی‌ورزید. خود ابراهیم نیز با مبلغ اندکی که از کار در مزرعه یا جای دیگر به دست می‌آورد، توانسته بود بخشی از امکانات مورد نیازش را فراهم کند.

در سال 1352 دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. خانواده‌اش آرزو داشتند نامش را در لیست پذیرفته‌شدگان دانشگاه ببینند ولی چنین نبود. وقت اعلام نتایج، اسم ابراهیم در صدر اسامی ذخیره‌ها قرار داشت. پس از پایان مهلت ثبت نام و انصراف برخی از دانشجویان، انتظار می‌رفت که این‌بار ابراهیم به دانشگاه راه یابد ولی در کمال تعجب دیده شد که اسامی تنی چند از ذخیره‌ها که رتبه آنها پایین‌تر از وی بود، اعلام شده ولی از نام او نشانی نیست.

پس از آن، ابراهیم تلاش بسیاری کرد. اعتراض کتبی نوشت و جر و بحث زیادی کرد ولی به دلیل نفوذ صاحب منصبان آن زمان در آموزش عالی راه به جایی نبرد و حق او ضایع شد. فقدان موفقیت ابراهیم در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در اراده او به وجود آورد. در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد و دو سال بعد، با اتمام تحصیل، به خدمت سربازی رفت. اگر چه راضی نبود زیر پرچم رژیمی که مخالف آن بود دو سال عمر گرانب‌های خود را تلف کند. بنا به گفته خودش، تلخ‌ترین دوران جوانی او همان دوران سربازی بود. در همان مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتاب‌هایی که از نظر ساواک ممنوعه به حساب می‌آمد، دست یابد. مطالعه آن کتابها که به طور مخفیانه و توسط برخی از دوستان برایش فراهم می‌شد، تاثیری عمیق و سازنده در روح و جان او گذاشت و به روشنایی اندیشه‌اش کمک شایانی کرد.

در سال 1356، پس از بازگشت به زادگاه و آغوش گرم و پرمهر خانواده، شغل معلمی را برگزید. او در روستاهای محروم و طاغوت‌زده مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم، در روزگار معلمی با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی آشنا شد و در اثر همنشینی با علمای اسلامی مبارز، با شخصیت ژرف حضرت امام خمینی آشنایی بیشتری پیدا کرد و نسبت به آن بزرگوار معرفتی عمیق در وجود خود ایجاد کرد. هر روز آتش عشق به امام در کانون جانش شعله‌ور می‌شد. او سعی وافری داشت تا عشق و علاقه به امام را در محیط درس گسترش دهد و جان دانش‌آموزان را که ضمیرشان به صافی آب و آیینه بود، از عشق «روح‌الله» لبریز سازد.

او در خصوص امام و احکام مترقی اسلام همواره به بحث می‌نشست و دانش‌آموزان را به مطالعه کتاب‌های سودمند و روشنگر ترغیب می‌کرد. همین امر سبب شد که در چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار داده شود اما روح سرکش و بی‌باک او به همه آن اخطارها بی‌توجه و بی‌اعتنا بود. او هدف و راهش را بدون تزلزل و تشویش پی می‌گرفت و از تربیت شاگردان لحظه‌ای غفلت نورزید.

با گسترده شدن امواج خروشان انقلاب،محمد ابراهیم نیز فعالیت‌های سیاسی خود را علنی کرد. حضور او در پیشاپیش صفوف تظاهرکنندگان و سفر به شهرهای اطراف برای دریافت و نشر اعلامیه‌های رهبر کبیر انقلاب و ضبط و تکثیر نوارهای سخنرانی ایشان و سایر پیشگامان انقلاب، خاطراتی نیست که به سادگی از اذهان مردم شهر و اعضای خانواده و دوستانش محو شود. وقتی انقلاب به پیروزی رسید و اماکن اطلاعاتی ساواک شهر «شهرضا» به دست مردم انقلابی فتح شد، پرونده سنگینی از محمدابراهیم به دست آمد. در این پرونده بیش از 20 گزارش و خبر مکتوب در تایید نقش فعال وی در تظاهرات و شورش علیه رژیم شاه به چشم می‌خورد که در صورت عدم پیروزی انقلاب، مجازات سنگینی برای او تدارک دیده می‌شد. تیمسار «ناجی»، فرمانده نظامی وقت اصفهان، دستور داده بود که هر جا او را دیدند با گلوله مورد هدف قرار بدهند.

محمد ابراهیم در طول مبارزات و فعالیت‌ها در قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه «قمشه» نقش چشمگیری داشت. او ضمن عضویت در شورای فرماندهی سپاه، مسئولیت واحد روابط عمومی را به عهده گرفت و فعالیتهای خود را بعدی تازه بخشید.

به دنبال حوادث کردستان، به شهرستان پاوه عزیمت کرد و مسئولیت روابط عمومی سپاه آن‌جا را بر عهده گرفت. پس از یک سال خدمت در کردستان، به همراه حاج احمد متوسلیان، به مکه مشرف شد.

با شهادت «ناصر کاظمی» به فرماندهی سپاه پاوه منصوب شد و تا آغاز جنگ تحمیلی در این سمت باقی ماند.

با شروع عملیات رمضان، در تاریخ 61/4/23در منطقه شرق بصره، فرماندهی «تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص)» را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل(ع) و محرم در سمت فرماندهی «قرارگاه ظفر»، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید. در «عملیات والفجر مقدماتی»، مسئولیت «سپاه یازدهم قدر» را که شامل «لشکر 27 حضرت رسول(ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سیدالشهدا بود»، بر عهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در «عملیات والفجر 4 » و تصرف ارتفاعات کانی مانگا هرگز از خاطره‌ها محو نمی‌شود.

اوج حماسه‌آفرینی این سردار بزرگ در «عملیات خیبر» بود. در این مقطع، حاج همت تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیوی‌اش، خواب و خوراک و هرگونه بهره مادی از دنیا را برخود حرام کرد و با ایثار خون خود برگی خونین در تاریخ دفاع مقدس رقم زد. سرانجام، فاتح خیبر - سردار بزرگ اسلام حاج محمدابراهیم همت- در روز 17 اسفندماه سال 1362 در «جزیره مجنون» به دیدار معبود خویش شتافت و به جمع دوستان شهیدش ملحق شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.
منبع: ایسنا



ادامه مطلب

[ جمعه 93/12/22 ] [ 6:37 عصر ] [ بیژن مقدم ]

یدو شرح...............

کشف حجاب علنی یک دختر در کرج + تصاویر

ffherthtjyu کشف حجاب علنی یک دختر در کرج + تصاویر

خبر کشف حجاب علنی دختری در کرج، چند روز در سایت ها و خبرگزاری ها منتشر شد. عکس این دختر که بدون حجاب در خیابان قدم می زد، به سرعت پخش شد و سر و صداهایی به پا کرد. کاربران زیادی این خبر را در صفحات خبرگزاری ها خواندند و به فکر فرو رفتند. دختری ایرانی، بدون هیچ گونه پوششی برای موهایش، از خانه خارج می شود .

78725 کشف حجاب علنی یک دختر در کرج + تصاویر

78726 کشف حجاب علنی یک دختر در کرج + تصاویر

78724 کشف حجاب علنی یک دختر در کرج + تصاویر

انتشار این خبر، هر ایرانی مسلمان را سخت به فکر فرو خواهد برد. چه شده است؟ جوان ایرانی دارد به کدام سو می رود؟

شاید برای قضاوت کمی زود باشد، اما دور از منطق نیست که بگوییم انگار دارد همان تفکر رضاخانی دوباره در میان ما شکل می گیرد، تفکری که تمدن و پیشرفت و روشنفکری را با بی حجابی و آزادی مطلق همراه می داند و منطق دینی را با منطق علمی ناسازگار می داند. شاید هم بهتر باشد به جای آن که بگوییم این تفکر در حال شکل گیری مجدد است، بگوییم در حال سیر از مرحله ی بالقوه به مرحله ی بالفعل است. گویا این عطش سیری ناپذیر برای جداکردن دین از علم و از سیاست و از زندگی امروز دارد بیش از هر روز دیگری خودنمایی می کند.

البته کوته فکری و خامی است اگر برخی بگویند که این ها، نتیجه ی روی کار آمدن دولت جدید در کشورمان است. این حرف ها همه اش مصداق پاک کردن صورت مسئله است، نه حل کردن مسأله. دیگر همه ی ما می دانیم که حجاب و عفاف، با گشت ارشاد درست نمی شود ، با تعهد گرفتن و زور و اجبار هم به جایی نمی رسد. شاید وقت آن رسیده است که کمی چشم هایمان را باز کنیم و نگاهی به سیاست گذاری های کلان بخش خانواده بیفکنیم. رشد نزدیک به ده درصدی طلاق و کاهش نزدیک به 5 درصدی ازدواج، باید زنگ خطر سرسام آوری باشد که گوشمان را آزار بدهد و مغزمان را به تفکر وا دارد.




ادامه مطلب

[ شنبه 93/12/16 ] [ 6:44 عصر ] [ بیژن مقدم ]

برا خودت \حمدی \بخوان

گفت: آخه این چیه سرت کردی؟! مثل اُمُّل ها...
مثل اینکه قرن 21 ایم... شبیه مردم عصر حجر می گردی!!

گفتم: واقعاْ؟! عصر حجر یعنی کِی؟!

گفت: چمیدونم... 14 قرن پیش!

گفتم: 16 قرن پیش عصر حجرتره یا 14 ؟!

گفت: معلومه 16

گفتم: پس شما با این حساب باید اُمُّل تر باشید که مثل مردم 16 قرن پیش می گردید!
اونم زمانی که بهش می گفتن عصر جاهلیت!! دیگه از اسمش هم پیداست که چقدر اُمُّلیه...

دیگه پی اش رو نگرفت گذاشت رفت...
.
.
.
و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی - احزاب 33
و به همسرانت بگو خود را مانند زنان جاهل نیارایند



ادامه مطلب

[ شنبه 93/12/16 ] [ 6:2 عصر ] [ بیژن مقدم ]

گفتگو با یک خانوم....(حتما بخونید)

گفتگو با یک خانوم....(حتما بخونید)

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده
و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری
و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.
عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟
چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه!
دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه.

یا صاحب زمان خواهرانم را به تو میسپارم
در حجاب . درایمان . در اخلاص و بصیرت.

منبع:بماند. عبرت بگیریم .



ادامه مطلب

[ شنبه 93/12/16 ] [ 6:1 عصر ] [ بیژن مقدم ]

ما از دیدار امام زمان محرو شده ایم

??????????????????????
بسم الله النور و بنور وجه المهدی (عج)
?????????????????????
*{ المستغاث بک یا صاحب الزمان}*
?????????????????????

بیایید مذاکره کنیم با ..........



ادامه مطلب

[ شنبه 93/12/16 ] [ 5:57 عصر ] [ بیژن مقدم ]

بغض یعنی...

بغض یعنی:

صدای اذان

خونه سوت و کور

خاطره های پر هیاهو و سفره های خالی از حضور پدر و مادر...

بعضی چیزها فقط یکبار تکرار میشن،قدرشو بدونیم!



ادامه مطلب

[ شنبه 93/12/16 ] [ 5:56 عصر ] [ بیژن مقدم ]