< آبادگر خرابه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نماز

  • 1- نماز از فحشا و منکر جلوگیری می کند 2- نماز معراج مومن است 3- نماز مایه تقرب هر متقی است 4- نماز
  • 1- نماز از فحشا و منکر جلوگیری می کند 2- نماز معراج مومن است
    3- نماز مایه تقرب هر متقی است 4- نماز بهترین قرب الهی است
    5- نماز ستون دین است 6- نماز نور مومن است
    7- نماز حصاری در مقابل مکر شیطان است 8- نماز کلید بهشت است
    9- نماز بهایی برای بهشت است 10- نماز بهتر از بیست حج است
    11- نماز بهترین اعمال به سوی خداست 12- نماز نور چشم من است
    13- نماز رضایت پروردگار است 14- نماز سیره انبیاست
    15- نمازگزار محبوب ملائکه است 16- نماز چراغ قلب مومن است
    17- نماز دعا را مستجاب می کند 18- نماز مناجات با پروردگار است
    19- نماز نوری در چهره نمازگزار است 20- نماز برای مال برکت است
    21- نماز سلاحی در مقابل دشمن است 22- نماز روزی را زیاد می کند
    23- نماز کفاره گناهان است 24- نماز مهریه ی حورالعین است
    25- نماز جواز عبور از پل صراط است 26- نماز در محشر تاج سر است
    27- نماز نور و سایه ای در محشر است 28- نماز در قبر چراغ است
    29- نماز بدن را از آتش نجات می دهد 30- نماز تکیه گاهی است در قبر
    31- نماز توشه مومن برای آخرت است 32- نماز از آتش دور می کند
    33- نماز برای نکیر و منکر جواب است 34- نمازگزار اعمالش قبول میشود
    35- نماز بین او و ملک الموت شفاعت می کند 36- نماز آرامشی برای بدن است




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/4/27 ] [ 6:41 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    زندگی جز یک چرخهی مکرر کم ارزش نیست

  • "اگر در زندگی خدا محور نباشد، زندگی جز یک چرخه‌ی مکرر کم ارزش نیست و اگر مقصد آسمانی و مرکب تقوا و سنن الهی نباشد، به سرعت رو به تخریب می‌رود به یادِ مرگ بودن در قدمِ اول، باور حسابرسی را زنده می‌کند. این باور که ایجاد شد، التزام به تکالیف ایجاد شده و در اثر این واقعه، بنده محبوبِ خدا می‌شود."
    سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ اَیُّ الْمُؤْمِنینَ اَکْیَسُ؟ فَقالَ (ص) أَکْثَرُهُمْ ذِکْرا لِلْمَوْتِ وَ أَشَّدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدادا. از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سؤال شد: زیرک‌ترین مؤمنین چه کسی است؟ حضرت فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیاد‌تر و با جدیت بیشتر مهیّای مرگ شده باشد.
    --------------
    اَلْمَوْتُ یَأْتِی بَغْتَةً / وَ الْقَبْرُ صُنْدُوقُ الْعَمَلِ
    (متن از آقای یاسیدالکریم)




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/4/27 ] [ 6:39 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    دیدگاه بزرگان اهل سنت در مورد ابن تیمیه؟؟!!!

     

  • دیدگاه بزرگان اهل سنت در مورد ابن تیمیه؟؟!!!  اهل سنت که در طول قرون متمادی برادرانه با شیعیان در
  • دیدگاه بزرگان اهل سنت در مورد ابن تیمیه؟؟!!!

    اهل سنت که در طول قرون متمادی برادرانه با شیعیان در مناطق مختلف دنیا زیسته اند از ابن تیمیه و پیروانش( یعنی وهابیون) به مانند شیعیان دل خونی دارند و اساسا آنان را مسلمان نمی دانند چه رسد به آنکه بخواهند دامن اهل سنت را به نسبت دادن او به اهل سنت لوث کنند:

    ابن بَطوطه (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را دیوانه می خواند

    ابن بطوطه، جهان‏گرد نامى مراکشى در سفرنامه‏اش می ‏نویسد:
    در دمشق یکى از بزرگان فقهاى حنبلى به نام ابن تیمیّه را دیدم که در فنون مختلف سخن می گوید، ولى عقل او سالم نبود. (رحله ابن بطوطه، ج 1، ص 57)


    شوکانی( از بزرگان اهل سنت) می گوید اطلاق شیخ الإسلام به ابن تیمیّه کفر است

    محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت‏گذارى و تکفیر ابن تیمیّه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا که در مجلس خود تصریح نموده است که اگر کسى ابن تیمیّه را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.( بدر الطالع، ج 2، ص 260)

    ابن حجر مکّى(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را گمراه و گمراه‏گر می ‏شمارد

    ابن حجر مکّى متوفّاى 974، از دانشمندان بزرگ اهل سنّت، در باره ابن تیمیّه می ‏نویسد:
    خدا او را خوار، گمراه، کور و کر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعى‏ها، مالکى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند ... سخنان ابن‏تیمیّه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غیرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید. (الفتاوى الحدیثه، ص 86.)

    قاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پیروان ابن تیمیّه را مهدور الدم می ‏داند

    ابن حجر عسقلانى متوفّاى 852 و شوکانى متوفّاى 1255، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نویسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد که در دمشق اعلام کنند که: هر کس معتقد به عقاید ابن تیمیّه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الکامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)

    حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را زندیق می ‏داند

    حصنى دمشقى مى‏نویسد: ابن تیمیّه‏اى را که دریاى علم توصیف مى‏کنند، برخى از پیشوایان، او را زندیق (ملحد) مطلق مى‏شمارند.
    علّت گفتار بعضى از پیشوایان هم این است که تمام آثار علمى ابن تیمیّه را بررسى کرده و به اعتقاد صحیحى برنخورده است؛ مگر این که وى در موارد متعدّد برخى از مسلمانان را تکفیر مى‏کند و برخى دیگر را گمراه مى‏داند.
    با این که کتاب‏هاى وى آمیخته به تشبیه حقّ به مخلوقات و تجسیم ذات بارى تعالى و هم چنین جسارت به ساحت مقدّس رسول اکرم [ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ] و شیخین و تکفیر عبد اللّه بن عباس است.
    وى ابن عباس را ملحد و عبد اللّه عمر را مجرم، گمراه و بدعت گذار مى‏داند، این سخنان ناروا را در کتاب الصراط المستقیم خود بیان کرده است(دفع الشبه عن الرسول، تحقیق جماعة من العلماء، ص 125)
    حصنى دمشقى در جاى دیگر مى‏نویسد:
    ابن تیمیّه گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند ... ظالم، گمراه و مشرک است.
    از این سخن ابن تیمیّه، بدن انسان مى‏لرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیّه از دهان کسى در هیچ زمان و هیچ مکانى بیرون نیامده است. این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیله‏اى براى رسیدن به نیّت ناپاکش در بى‏اعتنایى به ساحت حضرت رسول اکرم، سیّد اوّلین و آخرین، قرار داده و با این سخنان بى‏اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است و مدّعى شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است. (دفع الشبه عن الرسول، ص 131)

    سُبْکى،(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را بدعت گذار می داند

    سُبکى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیّه مى‏نویسد:
    او در پوشش پیروى از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت و ارکان اسلام را درهم شکست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت که لازمه آن جسمانى بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آن جا که ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّى از 73 فرقه نیز بیرون رفت(طبقات الشافعیّه، ج 9، ص 253؛ السیف الصقیل، ص 177 و الدرّة المضیئة فى الردّ على ابن تیمیّه، ص 5)

    ابن حجر(از بزرگان اهل سنت) و نسبت نفاق به ابن تیمیّه

    ابن حجر عسقلانى که از ارکان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تیمیّه مى‏نویسد:
    بزرگان اهل سنّت در باره ابن تیمیّه نظریّه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند که وى قائل به تجسیم است؛ زیرا او در کتاب العقیدة الحمویّة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر کرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که این نیز تنقیص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آید، وى را زندیق و بى دین دانسته‏اند.
    و بعضى به جهت سخنان زشتى که در باره على[ علیه‏السلام ]بیان داشته وى را منافق دانسته‏اند. چون وى گفته است: على بن ابى طالب[ علیه‏السلام ] بارها براى به‏دست آوردن خلافت تلاش کرد، ولى کسى او را یارى نکرد، جنگ‏هاى او براى دیانت خواهى نبود، بلکه براى ریاست طلبى بود. اسلام ابوبکر، از اسلام على[ علیه‏السلام ] که در دوران طفولیّت صورت گرفته باارزش‏تر است و هم‏چنین خواستگارى على[ علیه‏السلام ]از دختر ابو جهل، نقص بزرگى براى وى به‏شمار مى‏رود.
    تمامى این سخنان نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى [ صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ] به على[ علیه‏السلام ] فرموده است: جز منافق کسى تو را دشمن نمى‏ دارد. (الدرر الکامنة فى أعیان المائة الثامنة، ج 1، ص 155).




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/4/27 ] [ 6:35 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    آثار معاصی؟؟!!!

  • آثار معاصی؟؟!!!  یکی از قوانین عامّ عالم طبیعت قانون علّت و معلول یا اثر و مؤثر و یا به عبارت دیگر
  • آثار معاصی؟؟!!!

    یکی از قوانین عامّ عالم طبیعت قانون علّت و معلول یا اثر و مؤثر و یا به عبارت دیگر قانون کُنش و واکُنش است. و این قانون به معنای این است که هر پدیده‌ای در عالم علّتی دارد و امکان ندارد چیزی بدون علّت و بدون مأثر آفریده شده باشد و تمام اتّفاقاتی که در جهان افتاده و می‌افتد از قانون فوق مستثنی نیست و آثار معاصی و توبه هم در حیطة این قانون طبیعی قرار می‌گیرد. یعنی توبه و معصیت هم باید آثار و تبعاتی داشته باشد و این آثار گاهی در دنیا ظاهر می‌شود و گاهی در آخرت.

    معنای لغوی و اصطلاحی گناه و معصیت:
    گناه در لغت به معنای خطا، جرم، غلط، جفا و ظلم آمده.[1] و معصیت به معنای گناه کردن و نافرمانی آمده است.[2]
    و در لغت عرب از آن به ذنب و اثم و معصیت تعبیر شده است و معنایی که در هر دوی آنها صادق و بلکه جامع همه معانی است نافرمانی و انجام عملی برخلاف قانون و یا سرپیچی از قانون است یا به گفته بعضی هر کاری که انجام آن ناروا باشد و یا مطابق تعریف برخی، گناه در پیش اهل شرع عبارت است از این که مکلّف، مرتکب امر نامشروع گردد.[3] و در اصطلاح دینی به معنای معصیت و نافرمانی حق تعالی است.[4]


    آثار گناه و معصیت:
    گناه و معصیت اثرات زیانباری بر روح و روان و زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود.


    1. تباهی دل: گناه، دل را ویران می‌کند، دلی که حرم و خانة خداست؛ دلی که تنها مجرای ارتباط مستقیم با حضرت حق است؛ دلی که کانون معنویت و پایگاه رشد و تقویت ایمان انسان است. گناه آن را نابود و قوای معنوی را تضعیف و ریشه‌های درخت ایمان را می‌سوزاند.
    امام باقر ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: هیچ بندة مؤمنی نیست مگر این که در قلبش نقطة سفیدی است. پس هر گاه گناهی را مرتکب شود، نقطة سیاهی در قلبش نمودار می‌گردد و باعث تباهی دل می‌شود».[5]


    2. زایل کننده ایمان: گناه اعمال انسان را نابود می‌کند و عاقبت او را گرفتار قهر آتش می‌سازد. ملا احمد نراقی می‌فرماید: «معاصی و گناهان منجر به سلب ایمان و سوء خاتمه و آن نیز سبب خلود در آتش می‌گردد. نسبت معاصی و گناهان به ایمان، مثل نسبت غذاهای مسموم و مضر و یا طعامهای زهر آلود است به بدن انسان... آثار معاصی اندک اندک در نفس بر روی هم می‌نشیند، تا مزاج نفس را فاسد گردانند و اهل ایمان را زایل سازند و روح را به هلاکت اندازند».[6]


    3. باعث محروم شدن از روزی و رزق: یکی از مضرات گناه و آثار آن، حبس کردن و محروم کردن انسان از روزی خداوند است. گناهان در زندگی ما انسانها اثرات منفی زیادی به جای می‌گذارد. بسیارند کسانی که برای زیاد کردن روزی و به دست آوردن پول و ثروت به گناه آلوده می‌شوند و یا کسب و کارشان را آمیخته به گناه و حرام می‌کنند و در آخر الامر به فقر مبتلا می‌شوند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: «انّ الرجل لیذنب الذنب فیدرأ عنه الرزق؛ همانا به درستی که انسان گناهی را که مرتکب می‌شود با آن گناه رزق و روزی از او دفع می‌گردد».[7]


    4. محروم شدن از نماز شب: یکی دیگر از آثار گناه و زیانهای آن، محروم شدن از نماز شب است. نماز شب با آن همه فضیلتش، از کف می‌رود. گناهان مانع انجام این عبادت سترگ و سراسر اخلاص و عاشقی می‌شوند.
    پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «انّ العبد لیذنب الذنب فیمنع به من قیام اللیل»؛ هر گاه بنده گناهی را مرتکب شود، به خاطر آن گناه از نماز شب محروم می‌شود.»[8]


    5. سلب لذت عبادت: یکی از زیانهای گناه، این است که از لذت مناجات با خداوند،‌ انسان محروم می‌شود. محروم شدن از مناجات خداوند، تنها بلایی است که خداوند به واسطة گناهان دامنگیر انسان می‌کند. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در مناجاتش می‌فرماید: «اللهم احملنا فی سفن نجاتک و متعنا بلذیذ مناجاتک؛ خداوندا ما را در کشتیهای نجاتت حمل کن و از لذّت مناجاتت ما را بهره‌مند فرما».
    امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرمایند: «انّ ادنی ما اصنع بالعبد اذا آثر شهوته علی طاعتی ان احرمه لذیذ مناجاتی؛ هر بنده‌ای که خواهش نفس خود را بر طاعت من اختیار نمود کمترین کاری که دربارة او انجام دهم این است که او را از لذّت مناجاتم محروم می‌سازم.»[9]


    6. باعث زندانی شدن در قیامت: یکی دیگر از تبعات گناه این است که باعث حبس انسان در قیامت می‌شود. بعضی از انسانها مرتکب گناه می‌شوند و کسی هم آنها را نمی‌بیند و آنها خیال می‌کنند که راحتند و تا به حال گرفتار قانون و عدالت نیامده‌اند و به خاطر این خوشحال و گاهی احساس غرور می‌کنند. غافل از این که خداوند شاهد و ناظر افعال و اعمالشان است و در قیامت، همین شاهد، حاکم هم خواهد بود. و شاید انسان در دنیا صد سال گناه کند، ولی یکبار هم حبس نشود، امّا در قیامت عکس این قیامت جاری است و به خاطر یک گناه گاهی انسان صد سال حبس می‌شود.


    پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «اعلموا انّ العبد لیحبس علی ذنبٍ مِن ذُنوبهِ مأة عام و انّهُ لینظر الی ازدواجهِ فی الجنّةِ یَتَنَعُمَنَّ؛ بدانید و هوشیار باشید همانا در قیامت بنده‌ را به خاطر یکی از گناهانش صدسال حبس می‌کنند در حالی که او به حورانی نگاه می‌کند که در بهشت برای او آماده شده‌اند و به نماز و نعمت مشغولند (و او حسرت می‌خورد).»[10]
    خلاصه این که باید مواظب بود و با انجام معصیت دنیا و آخرت خود را تباه و نابود نساخت و باعث هلاکت و ذلّت خود نگردید.


    منبع برای مطالعه بیشتر
    1. علیرضا حسنی، توبه در قرآن و سنت، نشر رایزن، 1378.
    2. دکتر عباس طاهر، گناه از نگاه قرآن، آستان قدس رضوی،‌1377.
    3. زین العابدین دست داده، دریچه‌ای به سوی آسمان، مجتمع فرهنگی هنری مصلی نژاد، 1377.
    4. ملا احمد نراقی، معراج السعادة، انتشارات هجرت، 1371.



    پی نوشتها:

    [1] . دکتر محمد معین، فرهنگ معین، چ پنجم، ج سوم، ص 3395.
    [2] . همان، ص 4233.
    [3] . علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، چ سیروس، ج 25، ص 63، مادة ذنب.
    [4] . زین العابدین دست داده،‌ دریچه‌ای به آسمان، ‌مجمع فرهنگی هنری شهید عبدالرضا مصلی نژاد، 1377، ص 9.
    [5] . کلینی، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 2، ص 273.
    [6] . ملا احمد نراقی، معراج السعادة، انتشارات هجرت، 1371، ص 677 ـ 678.
    [7] . مجلسی،‌ بحارالانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 73، ص 358.
    [8] . همان، ص 377.
    [9] . ملا احمد نراقی، معراج السعادة، انتشارات هجرت، 1371، ص 673.
    [10] . کلینی، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 2، ص 273.

    اندیشه قم.




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/4/27 ] [ 6:34 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    براى پیراستن خود از اعمال زشت، چه کنیم؟

  • براى پیراستن خود از اعمال زشت، چه کنیم؟  براى رسیدن به کمالات انسانى رعایت مراحل ذیل لازم است:
  • براى پیراستن خود از اعمال زشت، چه کنیم؟

    براى رسیدن به کمالات انسانى رعایت مراحل ذیل لازم است:

    1- شناخت اخلاق پسندیده و ناپسند : انسان در ابتداء باید مرز و حدود میان اخلاق ناپسند را از اخلاق پسندیده تشخیص دهد تا بتواند بر انجام یا ترک آن تصمیم بگیرد؛ زیرا ارتکاب بعضی از اعمال زشت، از عدم شناخت انسان ناشى مى شود و این اعمالِ زشت ، مانع رشد و تکامل انسان است.

    2- معرفت نفس و خودشناسى که در روایات اسلامى تأکید فراوانى بر آن شده است. امام على(ع) مى فرماید: «افضل المعرفة، معرفةُ الانسان نفسه؛[1] بهترین شناخت ها آن است که انسان خودش را بشناسد»
    و باز مى فرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛[2] هر کس خود را بشناسد، همانا خدایش را شناخته است»

    3- عزم و اراده جدى بر ترک گناه: شخص باید با توبه نصوح تصمیم بگیرد که رذایل اخلاقى را ترک کند و به ارزش ها و فضایل اخلاقى روى آورد و ایمان و عمل نیک را در زندگى خویش پیشه سازد.
    «فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبهُُّمْ فىِ رَحْمَتِهِ ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِین[جاثیه/30] امّا کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى کند. این همان پیروزى بزرگ است»

    4- راه شناسى: انسان باید راه رسیدن به فضایل اخلاقى و ترک رذایل اخلاقى را بشناسد.
    از جمله: الف) به قبح صفات زشت و ناپسند پى ببرد و آثار زیان بار منکرات اخلاقى و عواقب ارتکاب آنها را، شناسایى کند و راه هاى جلوگیرى و حذف آنها را بیابد.
    ب) فضیلت و امتیازهاى اخلاق پسندیده و نیکو را بشناسد و آثار مثبت و سودمند و راه هاى کسب آن و نیز پاداش هاى وعده داده شده را مورد توجه و شناسایى قرار دهد.
    ج) بعد از این که با قبح رذایل اخلاقى و حسن فضایل اخلاقى آشنا شد، باید جهادى عملى با نفس را شروع و با وسوسه هاى شیطان و هواهاى نفسانى به عکس و خلاف عمل کند و هر آنچه شیطان وسوسه کرد، او عکس آن را انجام دهد؛ مثلا اگر شیطان او را وسوسه کرد که انفاق نکند، و یا کمتر انفاق کند، او بیشتر انفاق کند و این عمل را به طور مستمر تکرار نماید. خود این مرحله نیاز به مراحلى دارد؛ مانند: مشارطه؛ یعنى شرط کردن با نفس خویش با تذکرات و یادآورى هایى که همه روزه تکرار مى شود، صورت مى گیرد. مراقبه؛ یعنى انسان، بعد از عهد و پیمان با خویش براى اطاعت فرمان الهى و پرهیز از گناه، باید مراقب پاکى خویش باشد. محاسبه، یعنى هر کس باید در پایان روز یا هفته و یا ماه و یا سال به محاسبه کارهاى خویش بپردازد و عملکرد خود را در زمینه بدى ها و خوبى ها مورد ارزیابى قرار دهد. بعد از طى این مراحل، نفس انسان براى دریافت حسنات و کمالات انسانى آماده مى شود؛ البته گام هاى دیگرى مانند اخلاص و توکل بر خداوند متعال و کمک جستن از او در این راه نیز مؤثر است.
    پی نوشتها:
    [1]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 232.
    [2]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 232.




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/4/27 ] [ 6:27 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    لقب فاروق اعظم و صدیق از آن کیست؟

  • آیا می دانید لقب فاروق اعظم و صدیق از آن کیست؟ (ابوبکر ؟؟ عمر بن خطاب ؟؟؟ علی بن ابیطالب؟؟؟)  پاسخ
  • آیا می دانید لقب فاروق اعظم و صدیق از آن کیست؟ (ابوبکر ؟؟ عمر بن خطاب ؟؟؟ علی بن ابیطالب؟؟؟)

    پاسخ:
    معروف و مشهور است که اهل سنت به عمر لقب فاروق و به ابوبکر لقب صدیق می دهند،در حالی که طبق کتب معروف مورد تاییدشان، این القاب مناسب شان این دو نفر نیست بلکه این القاب برای شخص دیگر ثابت شده است:
    1-لقب صدیق در شان ابوبکر نیست
    ابن ماجه در سننش که یکی از صحاح سته معتبر در نزد اهل سنت، با سند صحیح می گوید:
    عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .
    عباد بن عبد الله گوید : علی علیه السلام فرمود : من بنده خدا ، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم ، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند ، من هفت سال قبل از دیگران نماز می‌خواندم .(1)
    ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف می‌نویسد :
    عن معاذة بنت عبد الله العدویة سمعت علی بن أبی طالب على منبر البصرة و هو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر و أسلمت قبل أن یسلم أبوبکر .
    معاذه دختر عبد الله ‌گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره می‌فرمود : من صدیق اکبر هستم ، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد ، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد .(2)
    پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :
    " الصدیقون ثلاثة : حبیب النجار مؤمن آل یاسین ، وحزبیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب الثالث ، و هو أفضلهم .
    صدیقان سه نفر هستند : حبیب نجار ، مؤمن آل یاسین ، حزقیل مؤمن آل فرعون ، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است .(3)
    و...
    اگر ابوبکر مستحق لقب صدیق بودن بود پیامبر اکرم در این حدیث هم اسمی از او می آورد.
    2-در کتب اهل سنت آمده است که،این دو لقب برای ابوبکر و عمر از جعلیات است.
    ابن جوزی ،در کتاب الموضوعات می‌نویسد :
    عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «رأیت لیلة أسرى بى فی العرش فرندة خضراء فیها مکتوب بنور أبیض : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق».
    أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که آن حضرت فرمود : در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یکتا نیست ، محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول او است ، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است ! .
    بعد در نقد روایت می‌نویسد :
    هذا حدیث لا یصحّ ، و المتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى : لیس بشئ کذّاب ، دجال ، سوء ، خبیث ، و قال النسائی و الدارقطنی : متروک الحدیث .
    این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است : سخن او ارزش ندارد ، دروغگو است ، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفته‌ اند : حدیث او متروک است .(4)
    در کتب دیگر هم به ضعیف بودن این حدیث اشاره دارد(5)
    3-این اهل کتاب بودند که برای نخستین بار،عمر را فاروق نامیدند
    قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذکر من ذلک شیئا .
    ابن شهاب گوید : این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است .(6)
    4-لقب فاروق را پیامبر اکرم به علی علیه السلام نسبت داد
    روى المتّقی عن حذیفة: «أنّ أوّل من آمن بی و اوّل من یصافحنی یوم القیامة و هو الصّدیق الأکبر، و هذا فاروق هذه الأمّة یفرق بین الحقّ و الباطل و هذا یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الظالمین. قاله لعلی».
    على اولین کسى است که به من ایمان آورده، و نخستین کسى است که در روز قیامت با من مصافحه مى کند، و اوست که صدیق اکبر است، و فاروق(تمییز دهنده) بین جق و باطل است!!علی پادشاه مومنین و مال پادشاه ظالمین است(7)
    مشابه این روایت از انس ،ابی لیلی الغفاری و الحافظ ابن مردویه باسناده عن ابن عباس‏ هم وارد شده است(8)



    پی نوشت ها:
    [1 ] سنن ابن ماجة ، ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة ،ابن کثیر، ج3 ، ص 26 و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 ، و تاریخ طبری ،ابن اثیر ج2 ، ص 56 ، والکامل ، ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین ، حموینی ، ج 1 ص 248 و ..............
    [2 ] المعارف - ابن قتیبة - ص 169 و تهذیب الکمال - المزی - ج 12 - ص 18 – 19 و البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 370 و ... .
    [3 ] مناقب علی بن أبی طالب (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 331 ، الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 115 ، کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 601 و...........
    [4 ] الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 327 . الموضوعات ، ابن جوزی ، ج1 ، ص 336 . الموضوعات ، ج1 ،‌ ص337 .
    [5 ] مجمع الزوائد ،‌ الهیثمی ،‌ ج9 ، ص58 . کنز العمال ، متقی هندی، ج13 ، ص236 . میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج1 ،‌ ص540 و لسان المیزان ، ابن حجر ، ج2 ، ص295 . البدایة والنهایة ،ابن کثیر، ج7 ،‌ ص230 .
    [6 ] الطبقات الکبرى - محمد بن سعد - ج 3 - ص 270 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 44 - ص 51 و تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 267 و أسد الغابة - ابن الأثیر - ج 4 - ص 57 . البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 150 .
    [7 ] کنز العمال ج 11 ص 616 طبع حلب
    [8 ] المصدر ج 11 ص 612، ورواه محمّد بن رستم فی تحفة المحبین بمناقب الخلفاء الراشدین ص 189. المعجم الکبیر، الطبرانی ،ج 6 ص 269 حدیث 6184 ، مجمع الزوائد، أبی بکر الهیثمی، جلد 9 ص 109 حدیث 14597.




    ادامه مطلب

    [ پنج شنبه 94/4/25 ] [ 6:44 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    تقصیر صاحب خانه چیست

  • آخرین شب جمعه ماه مبارک رمضان و حرم گرگدا........... تقصیر صاحب  خانه چیست
  • آخرین شب جمعه ماه مبارک رمضان و حرم
    گرگدا...........
    تقصیر صاحب خانه چیست




    ادامه مطلب

    [ پنج شنبه 94/4/25 ] [ 6:34 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    داشتن زندگی موفق و شاد

     

  • داشتن زندگی موفق و شاد بسیار لذت بخش است اما برخلاف عقیده اشتباه بسیاری که تنها پول و ثروت را عامل آ
  • داشتن زندگی موفق و شاد بسیار لذت بخش است اما برخلاف عقیده اشتباه بسیاری که تنها پول و ثروت را عامل آن می دانند افراد موفق دلایل دیگری برای این مسئله بیان می کنند.
    زندگی خوب چیست؟ شادی چه معنایی دارد؟ موفقیت واقعی یعنی چه؟ این ها و سوالات دیگری که برای داشتن یک زندگی خوب در ذهن نقش می بندد را می توانید با 10 راه کار طلایی برای داشتن زندگی خوب که نتیجه مطالعات بسیار است و در سایت فوربز منتشر شده است پاسخ دهید.
    1- نسبت به زندگی بی تفاوت نباشید
    در زندگی خود به دنبال جستجو و هیجان باشید. حتما نباید شما وقت آزاد زیادی داشته باشید تا از زندگی لذت ببرید. زندگی شاد و موفق یعنی جستجو به دنبال دلیل و پاسخ. اینگونه متوجه می شوید که در زندگی خود هدف دارید البته در مسیر مثبت.
    2- در مورد کارهای تحت کنترل خود نگران باشید
    توضیح این جمله درون خودش است. زمانی که چیزی تحت کنترل شما نیست نباید در مورد ان نگران بوده و زندگی را به خود سخت بگیرید چرا که بااین کار نه تنها به هیچ نتیجه ای نمی رسید بلکه زمانی از زندگی خود را که می توانستید به بهترین شکل از آن استفاده کنید را از دست داده اید.
    3- رابطه های دوستی و صمیمی داشته باشید
    یک واقعیت انکار ناپذیر در مورد انسان می گوید انسان فردی اجتماعی است و شادی که با حضور در جمع دوستانه به دست می آورد از راه دیگر نمی تواند کسب کند. یک دوستی ارزشمند داشته باشید نه اینکه با هر کسی دوست صمیمی باشید بلکه با افراد با ارزش از لحاظ اخلاقی ارتباط برقرار کنید افرادی که به شما آرامش می بخشند.4- لذت واقعی را تجربه کنید
    بدانید که چه چیزی واقعا شما را خوشحال و راضی می کند به دنبال همان بروید. موفقیت و زندگی خوب با رسیدن به هدف واقعی و شادی تحقق می یابد.
    5- خودتان را در صدر قرار دهید
    نه اینکه خود خواه و خود محور باشید اما زمانی که به خودتان ارزش واقعی بدهید به طبع این رفتار بسیاری از اشتباهات را مرتکب نخواهید شد و رضایت در زندگی شما موج خواهد زد.
    6-از زیاده روی دوری کنید
    همه چیز را در حد تعادل داشته باشید و همه خواسته هایتان را متعادل کنید تا با زیاده خواهی و انتظارات غیر معمول خود را آزار ندهید.
    7-مسئولیت پذیر باشید
    این ویژگی یکی از اصلی ترین ویژگی های افراد موفق است و در توصیف این جمله همین بس که معروف ترین و موفق ترین انسان های دنیا افرادی مسئولیت پذیر و مسمم هستند.
    8- برای دیگران بد نخواهید
    جامعه پر است از پایم های منفی و مثبت که فرد را این طرف و آن طرف می کشاند اما اگر فرد هوشیاری باشید خود را در بین موج های مثبت قرار می دهید تا هم برای خود و هم برای دیگران مثبت بیاندیشید و مثبت آرزو کنید . زمانی که شما خوب باشید زندگی و هدفان هم خوب خواهد بود.
    9- کارهای احمقانه انجام ندهید
    حتما برای شما هم اتفاق افتاده است که کاری بدون فکر و برنامه ریزی انجام داده اید و بعدها پشیمان شده اید.
    10- مهربان باشید
    احساس خوب منتقل می شود و مهربانی این احساس خوب را در شما به تک تک سلول هایتان منتقل می سازد و شما را به سمت موفقیت و شادی و داشتن زندگی آرام و لذت بخش هدایت می سازد




    ادامه مطلب

    [ چهارشنبه 94/4/24 ] [ 8:22 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    عشق علی (ع)

  • (ghalb)  اونایی که عشق علی (ع) رو در سینه دارن بخونن  (ghalb)  روزی رسول اکرم (ص) در یکی از جنگ ها
  •   اونایی که عشق علی (ع) رو در سینه دارن بخونن
    روزی رسول اکرم (ص) در یکی از جنگ ها از مولا علی (ع) بی خبر بود و فر مودند هر کس سلامتی
    علی (ع) را بیاورد هر حاجتی را که داشته باشد براورده میکنم. سلملن مولا علی (ع) را پیدا نمود و داستان را بازگو کرد و خواست سریع برگردد که امام (ع) فرمود: سلمان یک چیز گرانبها از
    پیامبر (ص) بخواه و اینطور در خواست کن: یا رسول خدا زمانی که به معراج رفتی خداوند سه هزار کلمه را به عنوان رمز بین خود و شما آموخت، هزار کلمه به عنوان آموزش بر امت خویش، هزار کلمه به عنوان آموزش به اولیا الله و هزار کلمه رمز بین خود و خداوند، من یکی از آن هزار کلمه بین خدا و رسولش را میخواهم. سلمان آمد و خبر سلامتی مولا را داد و درخواستی را که امام علی (ع) به او آموخته بود را بیان کرد. رسول اکرم (ص) فرمودند: سلمان این حرف تو نیست حرف علی است باشد میگویم. سلمان یک کاسه پر از آب و یک سوزن بیاور.بعد پیامبر سوزن را درون کاسه پر از آب کرد و درآورد، پرسید سلمان بر نوک سوزن چه میبینی؟ سلمان پاسخ داد اندکی رطوبت. بعد پیامبر فرمود که: " سلمان به خدا قسم فردای قیامت هر کس به اندازه ی این رطوبت حب علی در دل داشته باشد در آتش جهنم نمیسوزد "
    این است جایگاه مولا علی (ع)




    ادامه مطلب

    [ سه شنبه 94/4/23 ] [ 6:38 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    \ وصیت مولایمان امام علی (ع) \

  • " وصیت مولایمان امام علی (ع) "
    خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید. خدا را، خدا را. همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش مى‏فرمود چندان که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود.
    خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگرى بر شما پیشى گیرد در رفتار به حکم آن.
    خدا را، خدا را، درباره نماز که ستون دین شماست.
    خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان! آن را خالى مگذارید، چندانکه در این جهان ماندگارید که اگر [حرمت‏] آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
    خدا را خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مال‎هاتان و به جان‎هاتان و زبان‎هاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم، روى بگردانید و پیوند هم را بگسلانید.




    ادامه مطلب

    [ سه شنبه 94/4/23 ] [ 6:36 عصر ] [ بیژن مقدم ]