< آبادگر خرابه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مادرم بهشت زیر پای توست...

 

  • حدیث نبوی می خوانیم که :    «اَلجَنَّهٌ تَختَ أقدام الاُمَّهاتِ» (بهشت زیرپاى مادران است.)    که شای
  • حدیث نبوی می خوانیم که :

    «اَلجَنَّهٌ تَختَ أقدام الاُمَّهاتِ» (بهشت زیرپاى مادران است.)

    که شاید اشاره به این معنا باشد که چون مادران به خصوص در سنین پایین کودک ،نقش موثری در بهشتی شدن فرزندان را دارند از این روست که به دلیل این نقش موثر ،بهشت زیر پای آنان است .




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/11/3 ] [ 5:29 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    نفوذ موریانه

     

  • رهبر معظم انقلاب :  مردم در باب انتخابات باید خیلی متوجه باشند اگر فرض کنیم عنصر #نفوذی به شکلی وارد
  • رهبر معظم انقلاب :
    مردم در باب انتخابات باید خیلی متوجه باشند اگر فرض کنیم عنصر #نفوذی به شکلی وارد مجلس

    شورای اسلامی یا #مجلس #خبرگان بشود یا در ارکان دیگر نظام نفوذ بکنند مثل موریانه از داخل

    میجود و پایه ها را سست میکند و فرو میریزد .




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/11/3 ] [ 5:27 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    دو چیز مهم...

  • در صورت آدمی دو چیز مهم است: یکی "لبخند" و دیگری "عمق نگاهش". این دو را هم هیچ جراحی نمی‌تواند به انسان بدهد. لبخند آدمی اقیانوس صورتش است و چشم‌هایش آفتاب. هر صورتی که آفتاب درخشان و اقیانوس مواج ندارد، یعنی هیچ ندارد. "لوریس چکناواریان"




    ادامه مطلب

    [ شنبه 94/11/3 ] [ 5:22 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام

     

  • هرزمانے که دلم یادشما مےافتد گذر زندگےام سمت خدا مےافتد  این چہ سرے ست که هرگاه مسافر دارے بـاز
  • هرزمانے که دلم یادشما مےافتد
    گذر زندگےام سمت خدا مےافتد

    این چہ سرے ست که هرگاه مسافر دارے
    بـاز هم اسم منِ "گمشده" جا مےافتد...

    اللهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام




    ادامه مطلب

    [ دوشنبه 94/8/4 ] [ 7:34 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    حسین جان به خاطر نوکرانت......

    [ دوشنبه 94/8/4 ] [ 7:33 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    رَبَنـــا آتِنـــا فِی الدُنیـــا کـــربلا

  • نـذر کـرده ام .  صد دور تـسبیح .
  • نـذر کـرده ام
    .

    صد دور تـسبیح
    .

    "اهدنا الصراط المستقیم" بخوانم
    .

    شاید ایـنبار مسیــرَم به کـربلا افتاد
    .

    حـســین جــان ...
    .

    آقــا ...
    .

    اشــک در بـسـاطـم نیــســت...
    .

    عــرق شــرم قبــول مـیـکــنــی ؟
    .

    رَبَنـــا آتِنـــا فِی الدُنیـــا کـــربلا




    ادامه مطلب

    [ دوشنبه 94/8/4 ] [ 7:32 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    یک تصور غلط درباره امام #سجاد(علیه السلام)

  • آیت الله سیدرضی شیرازی .......  یک تصور غلط درباره امام #سجاد(علیه السلام)  دوازدهم محرم سالروز شه
  • آیت الله سیدرضی شیرازی ....... یک تصور غلط درباره امام #سجاد(علیه السلام)

    دوازدهم محرم سالروز شهادت امام سجاد(ع)، فرزند امام حسین(ع) که در واقعه کربلا به امر الهی به شهادت نرسید، است. امام سجاد(ع) پس از شهادت پدر، در ایام اسارت و در شرایط ‏اختناق، امامت را به عهده گرفت و این شرایط سخت تا پایان ‏امامت وی ادامه یافت. آیت الله آقا سید رضی شیرازی درباره یک تصور غلط که به ایشان نسبت داده شده و گفته می شود که امام سجاد(ع) تنها به عبادت و گوشه نشینی مشغول بود، می گوید:

    « تصور خیلی ها از امام سجاد فردی است که فقط به عبادت و گوشه نشینی مشغول بوده که این فقط یک بعد مبارزه امام بوده. این مبارزه در عرصه های دیگری به شکل دیگر بوده است و آن بررسی وضعیت فکری شیعه و پاسخ گویی و حرکت تبیینی برای معارف شیعه بوده است. آن روزی که حسین بن علی(ع) شهید شد، در سراسر جوامع اسلامی بیش از یکی دو سه تن مسلمان واقعی باقی نمانده بود. امام صادق (ع) می فرماید: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلثه؛ پس از حسین (ع) تمام مردم به سوی کفر بازگشتند، مگر سه نفر که هنوز در عقاید خود استوار بودند.»

    این روایت، تابلوی زنده و گویایی است که قیافه جامعه اسلامی آن روز را در برابر ما قرار می دهد. در چنین دوره تاریک و سیاهی بود که امام علی بن الحسین(ع) می بایست زمام امور را در دست گیرد و به نام انجام وظیفه امامت، اسلام را از یک سقوط قطعی و مسلم نجات بخشد. فاصله اسلام با مرگ و نابودی، بیش از یک قدم نبود، در و دیوار ممالک اسلامی از تیرگی گناه سیاه شده بود و می رفت تا یک باره به سوی جاهلیت بر گردد و بت، جای گزین خدا شود و مسجد ها بت کده گردند و ظلم و ستم بر عدالت چیره شود. قدرت ها همه در دست مخالفان اسلام بود و ناجوان مردانه می کوبیدند و جلو می رفتند. در چنین شرایط سخت و خطرناکی بود که می بایست امام سجاد (ع) پا به میدان مبارزه بگذارد و با تمام کژی ها و انحرافات مبارزه کند.

    از یک طرف، امکانات زین العابدین (ع) برای وصول به این هدف بزرگ در حد صفر بود و از طرف دیگر، قدرت های مادی و ظاهری نیز همه در اختیار دشمن بود. او اکنون به صورت یک انسان اسیر، در چنگ دشمن قرار دارد، مردم همه سنگ امویان را به سینه می زنند و طرفداران خاندان نبوت و آنان که قطب قلب و دلشان به یاد خدا می تپید، همه و همه در خاک و خون غوطه ور شده اند. امام (ع) از کربلا به سوی کوفه رفت تا در لباس اسارت، تبلیغات عظیم خود را علیه ایجاد کنندگان صحنه کربلا شروع کند. در دوره اول تلاش امام این بود که هر چه بیشتر باطن ننگین دودمان اموی را در برابر مردم ظاهر سازد و عقربه توجه آنان را از کشش به سوی این خاندان ستم گر، منحرف گرداند. باید آزادی فکر در جامعه های اسلامی تأمین شود و روح مردم از سیطره حکومت وحشت و ترور یزید خارج گردد. پس از وصول به این هدف است که امام(ع) می تواند دوره دوم زندگی خود را با ورود به مدینه و پس از مرگ یزید که دو سال بعد از واقعه عاشورا رخ داد، آغاز کند و توجه به خدا و فضیلت را در روح مردم زنده گرداند.»




    ادامه مطلب

    [ دوشنبه 94/8/4 ] [ 7:32 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    سینه زنی هامو بذار کنار؛برا شب اول قبر من?

    [ دوشنبه 94/8/4 ] [ 7:30 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    فضایل حضرت علی اکبر(ع)

    بعضی افرادبرروی بیوگرافی شخصیتهابسیارمانور می دهند. مابه این مسائل چندان اهمیت نمی دهیم. مثلا در مورد امام سجاد(ع) می گویند زن ایشان ایرانی بوده؛ اما اولا اختلاف روایت است. شهید مطهری این مسئله راتایید نمی کنند ودکترجعفرشهیدی درکتاب زندگانی امام سجاد(ع) دلایلی بررداین مسئله راآورده است.

    درموردزندگانی حضرت علی اکبر(ع) نیزاختلاف است مثلا سن ایشان را برخی زیر20سال وبرخی 25 یا 27 یا 29 سال نوشته اندوبرخی گفته اند نام مادر ایشان آمنه است وبرخی گفته اند شهربانو و برخی گفته اند لیلا

    است.

    مهم فضایل اخلاقی و روحی ایشان است

    شمایل حضرت علی اکبر:

    ایشان چهره ای نورانی وپیشانی پهن داشتند که موهای ایشان ازروی نرمه ای گوش بیشترنبوده این خصوصیات ظاهری ایشان است که خصوصیات ظاهری برای ما نسبت به خصوصیات اخلاقی ازدرجه اهمیت کمتری برخورداراست

    فضایل حضرت علی اکبر(ع):

    نمود حضرت علی اکبر(ع)وحضرت اباالفضل(ع) درصحنه ی کربلاست مورخین نقل کرده اندزمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر(ص)بودندکه لشکرعمرسعدگمان کردند پیامبر(ص)است که حضرت علی اکبر(ع)فرمود:اناعلی بن الحسین بن علی(ع)وبعدبحث ولایت وتوحید راعنوان کردوفضایل امام حسین(ع)راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه درزیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین(ع) است. برای روشن فضایل حضرت به معرفی  جعفرکذاب می پردازیم جعفرکذاب فرزند امام هادی(ع) بود که به دروغ ادعای نبوت کردوخودرابه جای امام زمان(عج)معرفی کردپس می رساندکه درست است که پدرجعفر معصوم بودامام جعفر کذاب شدوادعای امامت کردپس اگربگوییم فضایل حضرت علی اکبر(ع)فقط به خاطراین بوده که فرزندامام حسین(ع)بوده درست نیست لذاحضرت علی اکبر(ع) خودشان خودسازی داشته اندوشرایط مساعدبوده ولقمه حلال خورده اند ولی مهم اختیار انسان است حضرت به اختیارخود اینگونه شده بودند وبه همین دلیل امام حسین در وصف ایشان فرمودند:

    « اللهم اشهدعلی هولاءالقوم فقدبرزعلیهم غلام اشبه الناس خلقاوخلقاومنطقابرسولک » خدایا شاهد باش بر این قوم به سوی آنها آشکار می شود پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر واخلاق وگفتار به پیامبر(ص) است.

    درنظربگیریم که خلقت پیامبرهیچ نقصی نداشته وحضرت علی اکبر(ع)شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده پیغمبری که قرآن درمورداخلاق ایشان فرموده:

    انک لعلی خلق عظیم حضرت علی اکبر(ع) ازنظراخلاق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص)بوده است ازنظرمنطق هم شبیه ترین فردبه پیامبر(ص) بوده گفتارپیامبربه فرموده ی قرآن ازروی هوای نفس نبوده امام حسین دروصف علی اکبرفرمود:علی اکبرشبیه ترین فرد از نظر گفتار به پیامبراست یعنی ماینطق علی الهوی (بدون هوای نفس)است ودرادامه فرمود:وکنااذاشفقناالی بنیک نظرناالی وجهه خدا این پسررابا این ویژگی به میدان می فرستم هرگاه دلمان برای پیامبرتنگ می شدبه جمال اونگاه می کردیم.

    علی رغم اینکه برامام حسین(ع)بسیار سخت گذشت امام حتی یک کلمه نمی گوید که عدم رضایت بر خداوند را برساند طبق آیه قرآن معصوم هم احساس دارد چرا که می فرماید:

    انابشر مثلکم یوحی الی پیامبرفرمودمن هم بشری مثل شما هستم پس امام حسین(ع)نیز احساس داردولی چون  می داند رضای خدادراین بوده ناراضی نیست.

    حضرت علی اکبر(ع)اولین شهید بنی هاشم درصحنه ی کربلا بود. حضرت علی اکبر(ع)چنان مقام ویژه ای نزد امام حسین (ع) داشت که هیچ گاه نفرین نکرده بودبعدازشهادت حضرت علی اکبر(ع)برلشکریان یزید نفرین کرد وفرمود:

    قطع الله رحمک ونفرین کرد که خداعمرسعدرامقطوع النسل کند که مقطوع النسل هم شد از حضرت علی اکبر(ع)الگو بگیریم جوان باید گفتار و رفتار و اخلاقی شبیه حضرت علی اکبر(ع)داشته باشدحضرت علی اکبر(ع)ازنظرشجاعت بی نظیربودوشهادت راسعادت می دانست و از مرگ هراسی نداشت و امام حسین(ع)فرمود:لااری الموت الا سعاده والحیاه مع الظالمین الابرما(من مرگ راجزسعادت نمی بینم وحیاه باظالمین راجزذلت نمی بینم )

    روزی معاویه درجمعی نشسته بودو پرسیدچه کسی به خلافت برازنده تراست گفتند معاویه بن ابوسفیان معاویه گفت:ای دغل بازان چاپلوس خودتان می دانید که دروغ می گویید بما اولی الناس بهذا الامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله (شایسته ترین فردبرای خلافت علی بن الحسین بن علی (علی اکبر)که جد اورسول الله است می باشد)در ادامه سخنش معاویه گفت:

    و فیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و... ثقیف (شجاعت بنی هاشم و سخاوت بنی امیه و خوش رویی قبیله ثقیف را دارد).

    در وصف فضایل حضرت علی اکبر(ع)همین بس که دشمنان مدحش کردند چه رسد به دوستان.

      على بن الحسین (على اکبر)


    کنیه اش ابوالحسن ، مادرش لیلى دختر ابى مرة بن مسعود ثقفى ، و مادر لیلى میمونه دختر ابوسفیان بود، و مادر میمونه دختر ابى العاص بن امیه بوده است . على اکبر نخستین کسى بود که از بنى هاشم در معرکه کربلا به شهادت رسید.
    محمد بن محمد بن سلیمان به سندش از مغیره براى من حدیث کرد که روزى معاویه به اطرافیان خود گفت : چه کسى در این زمان سزاوارتر به خلافت است ؟ گفتند، تو معاویه گفت : نه سزاوارترین مردم به خلافت على بن الحسین است که جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله است و در او گرد آمده شجاعت بنى هاشم ، سخاوت بنى امیه ، زیبائى قبیله ثقیف .

    یحیى بن حسن علوى و دیگر از طالبین گفته اند: آن على بن الحسین که در کربلا کشته شد مادرش کنیزى بود. ام ولد و آنکه مادرش لیلى بود فرزند دیگر حضرت بود و او جد یحیى بن الحسن و سایر کسانى است که نسبشان به حسین بن على علیه السلام مى رسد.
    در مدح على بن الحسین اشعار زیر را گفته اند:

    لم تر عین نظرت مثله

    من محتف یمشى و من ناعل

    یغلى بنى ء اللحم حتى اذا

    انضج لم یغل على الاکل

    کان اذا شبت له ناره

    یوقدها بالشرف القابل

    کمیما یراها بائس مرمل

    او فرد حى لیس بالاهل

    اعنى ابن لیلى ذا السدى و الندى

    اعنى ابن بنت احسب الفاضل

    لا یوثر الدنیا على دینه

    و لا یبیع الحق بالباطل

     

    1. هیچ دیده اى مانند او را در میان پابرهنگان و کسانى که کفش به پا دارند ندیده اند.
    2. گوشت نیم پخته را قبل از حضور میهمان نیک مى پزد تا پخته گردد و براى خوردن گران و گلوگیر نباشد و نیز در حضور میهمان نجوشد تا وى به انتظار بنشیند.
    3. هر گاه براى راهنمایى گذر کنندگان آتشى برافرزود در مرتفعترین نقاط یا آشکارا مى افروزد و روشن مى کند ( عرب را رسم بود که در بیابان در اطراف خیمه خویش ‍ براى راهنمایى مهمانان آتشى بر مى افروختند و مهمانان را از دور راهنمایى مى شدند.)
    4. تا هر مستمند بینوایى و یا در از عشیره و درمانده اى آن را ببیند ( و خود را بدو برساند و در سایه کرم و خانه جودش ‍ به آسایش زندگى کند).
    5. مقصود من از همه اینها فرزند لیلى آن صاحب جود و کرم است ، یعنى فرزند زنى پاک نهاد و گرانمایه و که حسب او برترین حسب هاست .
    6. آن کس که دنیا را بر دین خویش مقدم ندارد و حق را به باطل نفروشد.
    على بن الحسین در زمان خلافت عثمان به دنیا آمد، و او از جدش على بن ابیطالب علیه السلام و عایشه نقل کرده که چون ذکر آنها از وضع تدوین این کتاب خارج بود، صرف نظر کردیم .

    شبیه‏ترین افراد به پیامبر (ص)

    على اکبر نخستین نفر از بنى هشام بود که به میدان جنگ رفت، او 19 سال یا 18 سال یا 25 یا 27 سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبید، امام حسین علیه السلام به او اجازه داد، سپس نگاه مایوسانه به اکبرش کرد و دو انگشت اشاره را به طرف آسمان کرد و گفت:

    «اللهم کن انت الشهید علیهم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک و کنا اذا اشفقنا الى نبیک نظرنا الیه‏». (1)

    على اکبر به میدان آمد و با دشمن مى‏جنگید رجز مى‏خواند:

    انا على بن الحسین بن على نحن و بیت الله اولى بالنبى تالله لا یحکم فینا ابن الدعى اضرب بالسیف احامى عن ابى

    ضرب غلام هاشمى علوى

    ضربات خورد کننده‏اى بر دشمن وارد ساخت، و 120 نفر از سوران دشمن را کشت، تشنگى بر آنحضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد:

    «یا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى‏».

    امام حسین علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن بزودى رسولخدا صلى الله علیه و اله و سلم تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد».

    امام زبان جوانش را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوى دشمن برگرد.

    على اکبر در حالى که دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوى میدان رفت، و از هر سو بر دشمن حمله کرد، و از چپ و راست بر آنها یورش برد و جماعتى را کشت در این هنگام تیرى به گلویش رسید که گلویش را پاره کرد، آنحضرت در خون خود مى‏غلطید، همچنان تحمل مى‏کرد تا اینکه روحش به گلوگاه نزدیک شد صدا بلند کرد:

    یا ابتاه علیک منى السلام هذا جدى رسول الله یقرئک السلام و یقول عجل القدوم الینا.

    : «اى پدر! سلام بر تو باد، هم اکنون این جد من رسول خدا صلى الله علیه و اله و سلم به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: به سوى ما شتاب کن‏».

    «قد سقانى بکاسه الا وفى شربة لا ظما بعدها ابدا».

    :«مرا از جام خود سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد». (2)

    در روایت دیگر آمد: وقتى که ضربات على اکبر، دشمن را تار و مار کرد، مره بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب بر گردن من باشد که اگر این جوان با این وصف بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نیزه خود در کمین آنحضرت قرار گرفت و او که گرماگرم جنگ بود، مره چنان نیزه بر او زد که آن بزرگوار به زمین افتاد، دشمنان گرد آنحضرت را گرفتند، فقطعوه باسیافهم: «با شمشیرهاى خود، بدن او را پاره پاره کردند».

    در روایت دیگر آمده: هنگامى که مره بن منقذ بر سر مقدس آنحضرت ضربه زد، آنحضرت نتوانست بر مرکب بنشیند، خم شد و سرش را روى یال اسب نهاد، اسب او وحشت زده به سوى لشگر دشمن روانه شد.

    «فقطعوه بسیوفهم اربا اربا».

    «دشمنان با شمشیرهاى خود بدن نازنینش را پاره پاره کردند»

    آنگاه وقتى که روحش به گلوگاه رسید صدا زد:

    «یا ابتاه هذا جدى رسول الله قد سقانى بکاسه الاوفى ...».

    و سپس صدائى از گلویش برخاست و جان سپرد. (3)

    امام حسین علیه السلام با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود:

    «قتل الله قوما قتلوک، یا بنى ما اجراهم على الرحمان و انتهاک حرمه الرسول‏».

    : «خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند، اى پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بى‏باک گشته‏اند؟».

    اشک از دیدگان امام سرازیر شد، سپس فرمود:

    در این حال زینب علیها السلام از خیمه بیرون دویده، فریاد مى‏زد: اى برادرم، و اى فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روى پیکر به خون طپیده آن جوان افکند.

    حسین علیه السلام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگردانید. (4)

    و در نقل دیگر آمده: امام خون پاک اکبر را مى‏گرفت و به طرف آسمان مى‏ریخت و از آن هیچ قطره‏اى به زمین نمى‏ریخت و فرمود:

    یعز على جدک و ابیک ان تدعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک‏».

    : «بر جد و پدر تو سخت است که آنها را صدا بزنى و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسى کنى، ولى به داد تو نرسند».

    امام صورت اشک آلود خود را روى چهره خون آلود على اکبرش گذاشت، و بقدرى بلند گریه کرد که تا آن روز کسى این گونه صداى گریه بلند را از او نشینده بود. (5)

    سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود:

    یا بنى لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقى ابوک فریدا وحیدا».

    :«پسرم، از غم و اندوه دنیا راحت‏شدى ولى پدرت غریب و تنها باقى ماند». (6)

    آنگاه امام حسین علیه السلام جوانان بنى هاشم را صدا زد و فرمود:

    «تعالوا احملوا اخاکم‏».

    : «جوانان بنى هاشم! بیائید و برادرتان را به سوى خیمه‏ها ببرید».

    جوانان آمدند و جنازه على اکبر را برداشته تا جلو خیمه که پیش روى آن جنگ مى‏کردند بر زمین نهادند.

    حمید بن مسلم نقل مى‏کند زنى از خیمه‏هاى حسین علیه السلام بیرون آمد صدا مى‏زد: واى بچه‏ام، واى کشته‏ام، واى از کمى یاور، واى از غریبى ...

    امام حسین علیه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خیمه‏اش بازگردانید، پرسیدم: این زن چه کسى بود؟ گفتند: این زن زینب علیها السلام دختر امیر مؤمنان على علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام از گریه او به گریه افتاد و فرمود:

    «انا لله و انا الیه راجعون‏» (7)

    بیتابى پدر

    پدر از دیده جارى اشک غم بهر پسر مى‏کرد ولى زینب در آنجا گریه بر حال پدر مى‏کرد پدر فریاد مى‏کرد و پسر خاموش بود اما سکوت او به قلب باب کار کار نیشتر میکرد پدر عمرى دلش مى‏خواست رخسار پسر بوسد ولى چون شرم مانع بود از آن صرف نظر مى‏کرد از آن رو تا که لب را بر لبش بگذاشت دیدن داشت یکى ایکاش بود آنجا و زینب را خبر میکرد پدر را از پسر زینب جدا کرد ار مکن منعش که از بهر برادر زینب احساس خطر میکرد

    کرده بیتاب مرا آه دل با اثرت ز اشتیاق رخت از خیمه دویدم به برت اى ذبیح من و اى شبه رسول مدنى ز چه آلوده به خون صورت قرص قمرت نوجوان دیده گشا دیده گریانم بین اى پسر یک نظرى کن تو بحال پدرت من که خود خضر رهم پیر شدم از غم تو واى بر حال دل مادر خونین جگرت

    پى‏نوشتها:

    1- و در بعضى از عبارات در آغاز این فراز آمده: «اللهم اشهد على هؤلاء ...».

    2- اعیان الشیعه ج 1 / ص 607، مقتل الحسین مقرم: ص 312، منتهى الآمال ج 1 / ص 272، مثیر الاحزان ابن نما: ص 69.

    3- کبریت الاحمر ط اسلامیه: ص 185.

    4- ترجمه ارشاد مفید ج 2 ص 110، مثیر الاحزان ابن نما: ص 69.

    5- نفس المهموم: ص 62،محدث قمى مى‏گوید:اما اینکه مادر على اکبر در کربلا بود یا نبود، چیزى در این باره نیافتم (همان مدرک: ص 165).

    6- ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.

    7- تاریخ طبرى ج 6 / ص 256، ترجمه مقتل ابى مخنف: ص 129.




    ادامه مطلب

    [ پنج شنبه 94/7/30 ] [ 6:45 عصر ] [ بیژن مقدم ]

    القاب روحانیون حوزه علمیه

    حجت الاسلام رضا تاران در این رابطه نوشت:

     

     دو نکته:
    نکته اول: این الفاظ در طول تاریخ دست‌خوش تغییر شده اند. مثلاً ثقه الاسلام که اینک برای طلاب مقدمات‌خوان و مبتدی به کار می‌رود در گذشته برای علمای بزرگ به کار می‌رفت مانند ثقهالاسلام کلینی. یا لفظ حجه الاسلام و المسلمین برای مراجع به کار برده می‌شد چنان‌چه بر روی رساله‌ها ی مرحوم آیت الله بروجردی می‌بیننیم، اما امروز این الفاظ معنای دیگری یافته‌اند. حتی برخی استعمال‌ها نوظهور و مربوط به سده‌ی اخیر است، لقب آیت الله العظمی پس از مرحوم بروجردی رایج شد. یا بطور مثال در برهه ای از زمان لقب آخوند برای علمای بزرگ استفاده میشد مانند آخوند خراسانی. اما آنچه مد نظر است لقب هایی است که امروز در عرف حوزه بکار میرود.
    نکته دوم: این لقب ها در محیط حوزه کاملا عرفی است و نهاد خاصی برای اعطای این لقب ها وجود ندارداز این رو نمیتوان بر روی این لقب ها قسم خورد بلکه تابع عواملی هستند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
    1-لقب ها از نگاه مراکز علمی حوزوی: طبیعتا مراکز علمی حوزوی براحتی این لقب ها را به کسی اعطا نمیکند یعنی اینکه در بکار بردن این لقب ها دقت های لازم را دارند بطور مثال شما اگر دقت کنید امام خمینی ره در احکامی که برای برخی از علما استفاده میکند از لقب حجت الاسلام استفاده میکنند در حالی که این علما در همان زمان آنها مجتهد بودند و میشد به آنها آیت الله اطلاق کرد، از این رو در مراکز حوزوی این القاب با دقت و وسواس بیشتری مورد توجه قرار میگیرد.
    2- جایگاه اجتماعی و مردمی: جایگاه اجتماعی و مردمی برخی از روحانیان نیز در اطلاق لقاب بر آنها تاثیر گذار است مثلا برای یک روحانی که در یک استان جایگاه خوبی دارد و مردم او را بسیار قبول دارند از لقب آیت الله استفاده میکنند و حال ممکن است وی از نگاه حوزوی آیت الله نباشد اما بهر ترتیب این شخص جایگاه یک آیت الله را در بین مردم دارد از این رو برخی از آیت الله هایی که در شهرستانها زندگی میکنند دارای این لقب آیت اللهی هستند و اگر چه برخی از آنان نیز جایگاه علمی هم دارند. البته باید گفته شود که لقب حجت الاسلام و حجت السلام والمسلمین از نظر عرفی تفاوت چندانی ندارد و مردم براحتی این واژه ها را بجای هم بکار میبرند.
    3-جایگاه حکومتی: برخی از جایگاه های حکومتی بگونه ای هستند که معمولا نیاز به فردی است که آیت الله باشد از این رو بعد از انتصاب افراد به این جایگاه ها لقب آیت الله بر آنها اطلاق میشود بطور مثال برخی از ائمه جمعه از نظر حوزوی در حد لقب آیت الله نیستند اما بمرور با استفاده هایی که رسانه ها بکار میبرند این القاب بر آن اشخاص حمل میشود.
    مهم‌ترین این القاب عبارتند از: ثقه الاسلام، حجت الاسلام، حجت الاسلام والمسلمین، آیت الله، آیت الله العظمی.
    ثقه الاسلام
    ثقه الاسلام به طلاب مبتدی و مقدمات‌خوان اطلاق می‌شود. دوره ی مقدمات از آغاز طلبگی تا پایان کتاب شرح لمعه است که معمولا در شش سال به پایان می‌رسد. در این دوره طلاب با ادبیات عرب به طور مفصل و فقه و اصول به صورت نیمه استدلالی آشنا می‌شوند. واژه ی ثقه الاسلام کاربرد اندکی دارد و غالباً استعمال نمی شود.
    حجهالاسلام
    حجهالاسلام به طلاب دوره‌ سطح گفته می‌شود. در این دوره طلاب سه کتاب فرائدالاصول معروف به رسائل و کفایه الاصول را که در علم اصول نگاشته شده است به همراه کتاب مکاسب تلمذ می‌کنند. این کتب شامل فقه و اصول استدلالی است که به صورت متن محور تدریس می‌شود. این معمولاً چهارسال به طول می‌انجامد.
    حجهالاسلام والمسلمین
    با ورود به مرحله بعد و اشتغال به درس خارج، لقب طلاب کمی سنگین‌تر می‌شود و به آنان حجه الاسلام و المسلمین گفته می‌شود. دوره‌ی خارج ادامه دوره‌ی سطح است و در آن فقه و اصول به صورت مفصل و استدلالی بحث می‌شود با این تفاوت که متن محور نیست و استاد کتاب خاصی را محور درس قرار نمی‌دهد و بحث آزاد است. البته سیر درس و فهرست آن معمولاَ منطبق با یکی از کتب معروف است. برای نمونه بحث اصول غالباَ مطابق با سیر کتاب کفایه است، که در سالیان اخیر عده‌ای از بزرگان در صدد تکمیل این سیر بودند مانند آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی که الاصول علی نهجه الحدیث را با ترتیب و تبویب نو نگاشت و پس از وی به شهید آیت الله سید محمدباقر صدر نیز می‌توان اشاره کرد. سیر خارج فقه نیز غالباَ بر اساس کتاب عروه الوثقی یا شرایع است. مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی تحریرالوسیلهِ امام خمینی را محور سیر درس خارج فقه قرار داده بود. باید توجه داشت که در جامعه و عرف مذهبی به هر عمامه بسری این لقب اطلاق میشود.
    آیت الله
    آیت الله به کسی اطلاق می‌شود که دوره‌ی خارج را با موفقیت گذرانده باشد و به درجه اجتهاد رسیده باشد. اجتهاد به این معناست که این فرد این توانایی را دارد که خود با استفاده از ادله و مبانی فقهی و اصولی احکام را استخراج کند. مجتهد خود بر دو گونه است، کسی که در برخی از ابواب فقه مجتهد است که وی را مجتهد متجزی می‌نامند و کسی که در تمام ابواب فقه مجتهد است. آیت الله علاوه بر گذراندن این تحصیلات باید چندین سال نیز تدریس درس خارج فقه یا اصول داشته باشد تا بر وی آیت الله اطلاق شود در کاربرد واژه آیت الله و العظمی باید دقت کرد که برای کسانی که در وادی فقه و اصول هستند میتوان این وازه ها را بکار برد، کسانی که در وادی فلسفه یا کلام هستند و فاقد تحصیلات فقهی هستند این واژه ها را بکار نمیبرند.
    آیت الله العظمی
    به مراجع تقلید آیت الله العظمی گفته می‌شود. مرجع تقلید مجتهد اعلم جامع الشرایط است. هر مجتهدی به مقام مرجعیت نمی‌رسد. برخی از این عنوان و مقام فرار می‌کنند مانند مرحوم سید محمد فشارکی و برخی به احترام استاد خود ردای مرجعیت بر تن نمی‌کنند مانند شیخ محمدعلی کاظمی نویسنده فوائد الاصول که تقریر نویس درس میرزای نائینی است و برخی خود قائل به مرجعیت دیگری هستند. البته کسانی که این واژه در مورد آنها استفاده میشود نیز ممکن است درجه بندی داشته باشند یعنی برخی آیت الله العظمی درجه یک هستند برخی هم درجه دو و سه که آیت الله هستند اما مریدان به آنها آیت الله العظمی میگویند.
    روضه نیوز



    ادامه مطلب

    [ دوشنبه 94/7/27 ] [ 6:10 عصر ] [ بیژن مقدم ]